شهریار تبریز / مهدیه فرج زاده: صادق هدایت گوشه ای نشسته و به شاکله کتاب هایش می اندیشد مطمنا در این فضا قلمی که اثر خلق می کند نتیجه اش می شود کتاب بوف کور؛ تخیلی، متوهم و پر از درگیریهای ذهنی. گوشه ای دیگر فروغ فرخزاد با دلی لرزان و مشتاق شبیه دل دختران نوجوان عاشق، غرق صحبتهای ابراهیم گلستان است و اخوان ثالث شعر “سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است” را ردیف بندی میکند. جلال آل احمد و رضا براهنی دارند بر سر چپیها با هم بحث میکنند. یکی نیست آن وسط بگوید گور پدر هر چه مکتب غربی و شرقی که دستاوردش برای من وطن، فقط مناظرههای صد من یک غاز بوده، همان قدر به درد نخور و مناسب خوراک محفلهای روشن فکرانه که هیچ تناسبی با اوضاع اجتماعی من ندارند.
و اما در نقطه ای کور و تاریک میان این همه صدا و همهمه، مردی با کلاه پشمی و کت روی دوش نشسته و یکریز و پیدرپی بر سیگار پک میزند و در تخیلاتش به ثریایش میاندیشد. باور اینکه این بشر با این روحیه حساس و ظریف میتواند دانشجوی پزشکی باشد، سخت و غیرقابل باور به نظر میرسد.
آن مرد جوان در آن روزها و در آن فضای اجتماعی متاثر از پیشرفتهای کشورهای غربی، در ذهن اعجاب انگیز خود چه می پروراند که از میان آن همه بحثهای مارکسیستی و روشن فکرانه فرنگی و فلان و فلان به درون اصل خود خزید و خالق اشعار غنی فولکور آذربایجان شد. چه کسی فکر میکرد روزی در ادبیات ترکی آذربایجانی سبکی نو برپا کند و شهریار مردمانش باشد.
از همان بچگی که سوادی از وزن و قافیه نداشت در دنیای کودکانه خود، خواستههایش را در قالب شعر بیان میکرد ساده، شیرین و دلنشین. بزرگتر که شد همین طبع سرودن هم در وی نیز به بلوغ کامل رسید. کافی است اشعارش را با صدای خود استاد بشنوی تا بغض دلت بترکد. از همان اشعار کودکانه و شیرین شروع کرد و در آخر اشعارش شراب نابی شد که اکنون خماری اش را می کشیم.
شهریار هیچ وقت دوری از زادگاه خود را برنتابید چنان چه سرود: ” پر میزند مرغ دلم با یاد آذربایجان/ خــوش بـاد وقــت مـــردم آزاد آذربــایــجــــــــان/ دیری است دور از دامن مهرش مرا افسرده دل/ بــاز ای عـزیـزان زنـده ام با یاد آذربــایــجــــــــان”
شهریار ما، با خلق منظومه فاخر حیدربابایه سلام و سهندیه، ادبیات ترکی آذربایجانی را دوباره احیا و دین خود را به وطن ادا کرد و همانی شد که تک تک ما آذربایجانیها به آن فخر می کنیم و بدون هیچ آموزشی شعرهایش ازبر زبانمان است.
(1)
(1)
(1)
(1)
(1)
(1)
(1)